زحمت کشیده (بَ دَ / دِ) در تداول عامه، دارای زخم شدن. زخمی شدن. زخم برداشتن. مجروح گشتن. رجوع به زخم شود ادامه... در تداول عامه، دارای زخم شدن. زخمی شدن. زخم برداشتن. مجروح گشتن. رجوع به زخم شود لغت نامه دهخدا
زحمت کشیدهزَحمَت کِشیدِه ที่ทำงานหนัก ادامه... ที่ทำงานหนัก تصویر زحمت کشیده دیکشنری فارسی به تایلندی
زحمت کشیدهزَحمَت کِشیدِه çalışılmış ادامه... çalışılmış تصویر زحمت کشیده دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
زحمت کشیدهزَحمَت کِشیدِه bekerja keras ادامه... bekerja keras تصویر زحمت کشیده دیکشنری فارسی به اندونزیایی
زحمت کشیدهزَحمَت کِشیدِه waliofanya kazi ادامه... waliofanya kazi تصویر زحمت کشیده دیکشنری فارسی به سواحیلی